خاطره ای تلخ اما جذاب...
رفاقت نا تمام
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
دخترونه
special-love
عشق اول و آخر من
پرواز تا باشگاه
دوستانه
طلبه بازیگوش
M.M22
چی دوس داری؟
لوسی وستنرا-جاناتان هارکر
دوست من سلام
ترنم باران
گلبرگ شیشه ای
رفیق تنها
جدیدترین ترول های فارسی
دانلودستان
دوستی ما...♥
hichkas
سکوت بارون(وبلاگ دخترخالم مریم)
ba-ma
صمیمانه با عروس دوماد
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رفاقت و آدرس sadra-2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 15
بازدید کل : 73559
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 191
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
الی

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : الی

 

 

یه روز ما امتحان فلسفه داشتیم درسی که من اصلا خوشم نمیاد

همون روزم برای یه همایشی که خودمون میزبانش بودیم مجبور شدیم بریم همایشه

خب ما از صب تا ساعت 11 یا 12 تو سالن همایش بودیم

وگفتیم آخ جون امتحان پرید

و البته همون مقدار اندکی که درس خونده بودیم از ذهنمون پرید

خلاصه ظهر شد و اومدیم مدرسه معلممون گف خب بچه ها بیاید تو کلاس امتحانتونو بدید

ما همه هنگ کردیم

کلی خواهش وتمنا که خانوم امتحانو فردا بگیرید(چون فرداهم باهاشون کلاس داشتیم)

گف باشه...

ماهم خوشحالو خندان رفتیم وسایلامونو جمع کنیم که راهیه خونه شیم

که یدفعه دیدیم معلممون عصبانیه میگه بیاید امتحانتو بدید(بعدا فهمیدیم با مدیر دعواش شده بود

خب چرا سر ما خالی میکنی؟؟؟؟؟؟)

بعد ماهم فکرکردیم که چی کنیم یهو یه فکر پلیدی به ذهنمون رسید(فک کنم من پیشنهاد دادم)

گفتیم که همه برگه هارو سفید بدیم

خلاصه رفتیم همین کارم کردیم وقتی معلممون برگه ها رو گرفت دید همه سفیدن گریه کرد گف

دیگه سر کلاستون نمیام.بعدش مدیرمون کلی دعوامون کرد(خب تقصیر خودش بود)

خلاصه معلممون دو سه جلسه نیومد سر کلاس بعد وقتیم که اومد به بچه ها گف از رو درس

بخونید تا آخر کتابو فقط روخونی کردیم ولی بعدا ازش عذر خواهی کردیم یه عالممممه

و روز معلم براش هدیه خریدیم.

ولی بذارید راستشو بگم اون روز ما خوشحال شدیم که هم امتحان فلسفه ندادیم

هم دیگه کلاس فلسفه نداریم

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

یاسمن
ساعت2:28---16 فروردين 1392
آخی یادش بخیر اون روزخیلی خوش گذشت،خوشم اومد هیچکدوممونم عذاب وجدان نگرفتیم.

ولی آخرشم فکنم ما رو نبخشید...حیف
پاسخ:ولی مهم این بود . امتحانمون پرید!! ایشالله ک بخشیده


مریم!یه صدرایی!
ساعت20:52---21 اسفند 1391
اهاااااا

یادمه!

چقد مزه میده حرص دادن معلم!
پاسخ:اره یادته؟؟! خیللللللللللللی فاز میده


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: